آرشیدای نازمآرشیدای نازم، تا این لحظه: 12 سال و 7 روز سن داره

عشق مامان و بابا آرشیدام

سلام

دختر عزیزم چند وقتی میشه وقت نمیکنم تو وبلاگت چیزی بنویسم و عکس بزارم از یه طرف هم مریض شدی و نگرانیم بیشتر شد خیلی ترسیدم وقتی تب کردی اما خدا رو شکر به خیر گذشت. آرشیدای عزیزم ایشاله همیشه سالم و سلامت باشی دختر گلم. فدات بشم وقتی مریض میشی طاقت ندارم همین جوری هی میشینم گریه میکنم. دوست دارم دختر عزیزم. راستی جا داره از بابا علی هم تشکر کنیم که اونم پا به پای ما شب بیدار میشد و نگران دخملش بود نصف شب هی میبرد دکتر. ممنونیم بابا علی. دوستدارت: همسرت و دختر کوچولوت آرشیدا ...
20 دی 1391

سلام

آرشیدای عزیزم مامانی اون قدر از عید تا الان عکسای قشنگی داری که نگو. همه شو ریختم تو لپ تاب اما متاسفانه برنامه ای که با اون عکساتو کوچیک میکردم و تو وبلاگت میذاشتم حذف شده. بابایی هم وقت نمیکنه درست کنه ایشاله که زود درست بشه و عکسای قشنگت رو تو وبلاگت بزارم عزیزم. ...
20 دی 1391

اولین شب یلدای آرشیدا خانم

آرشیدای عزیزم امسال دومین روز مادری هست که تو کنارم هستی عزیز دلم پارسال یه نی نی کوچولوی 2 روزه بودی و امسال یه دخمل جیگر مامانی که الان نزدیک یک سالت هست. امیدوارم بتونم مادر خوبی برات باشم تمام وجودمی آرشیدام دوست دارم دختر نازنینم. ...
5 دی 1391

اولین شب یلدای آرشیدا خانم

آرشیدای عزیزم وقتی تبریز بودیم با کمک خاله الهام بالاخره راه افتادی و وقتی راه میری خیلی ذوق زده و خوشحالی. خدایا شکرت به خاطر همه چی .خیلی نگران بودم که آرشیدام یک سالگیش تموم شد ولی هنوز راه نیافتاد اما بالاخره در تاریخ ١٥/٤/١٣٩٢ راه افتاد دختر عزیزم. جا داره از خاله الهام هم تشکر کنیم.
5 دی 1391

عکس اولین شب یلدای آرشیدا در سال 1391

آرشیدای عزیزم امروز تولد بیتا جون هست همه دعوتن به جز ما البته چون ما تبریز نیستیم نمیتونیم بریم ولی مامان جون و خاله جون و زندایی اینا میرن ایشاله بهشون خوش بگذره جای ما رو هم خالی کنن ...
5 دی 1391